q3858_2vs466s.jpg

www.it-nayan.ir7.irسایت آموزش آی تی نایان
تاريخ : دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:داستان , داستان پند آمیز, | 20:3 | نويسنده : علی

 يک روز کارمند پستي که به نامه‌هايي که آدرس نامعلوم دارند رسيدگي مي‌کرد

متوجه نامه اي شد که روي پاکت آن با خطي لرزان نوشته شده بود نامه‌اي به

خدا !با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.

در نامه اين طور نوشته شده بود: خداي عزيزم بيوه زني هشتادوسه ساله هستم

که زندگي ام با حقوق نا چيز باز نشستگي مي‌گذرد. ديروز يک نفر کيف مرا 

که صد دلاردر آن بود دزديد.اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي‌کردم.

يکشنبه هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده‌ام،

اما بدون آن پول چيزي نمي‌توانم بخرم. هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض

بگيرم . تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن ... ادامــــــــــــه مطلب>>>



ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد


.: Weblog Themes By Pichak :.